‏داستان درباره شخصیتی به نام هری پاتر که در سال دوم هاگوارتز درس می‌خواند و با دشمنی‌های دوباره لرد ولدمورت مواجه می‌شود که حتی خواهر دوست او را نیز تا حد قربانی شدن می‌برد.
‏داستان از جایی آغاز می‌شود که هری پاتر سال اول تحصیلی خود را در مدرسه جادوگری هاگوارتز پشت سر گذارده و در تابستان به سر می‌برد. او جن خانگی به نام دابی را می‌بیند که به او هشدار می‌دهد این سال را به مدرسهٔ هاگوارتز نرود. سپس با فرد جورج و رون ویزلی با ماشین پرنده پدر رون از دست خاله و شوهر خالهٔ بدخلقش فرار می‌کند و به خانهٔ دوستش می‌رود. وقتی خانوادهٔ ویزلی سوار قطار سریع‌السیر هاگوارتز می‌شوند، در سکوی نه و سه چهارم بر روی هری و رون بسته می‌شود و آن دو مجبور می‌شوند با ماشین پرنه ی پدرش به هاگوارتز بروند اما در نزدیکی‌های هاگوارتز با درخت بید کتک زن تصادف می‌کنند